یادداشت ۳۲
۱: امروز از مرکز مشاوره زنگ زدن که نامه جهت ارجاع به روان پزشک آماده است، و من به بهانه دل درد به سمت مشاور راه رو کج کردم.
اینجور که مشاور گفتن کم کم باید به طلاق هم فکر کنم😑🥺
و چه قدر سخت، با دو بچه.
و آینده ای نامعلوم.
سین به اختلال پارانویید هم دچاره، دو سال پیش فیلم ملی و راههای نرفته اش رو دیده بودم و وقتی دکتر اسم همچین اختلالی رو آورد ،از شما چه پنهون تنم لرزید و حس ناامنی و دل آشوبم زیادتر شد.
فعلا باید به هر راهی شده سین رو ببرم نزد روانپزشک و دارو مصرف کنه ، تا کمی ثبات پیدا کنه و بعد روان درمان گری رو پیش بگیره. و اینا با دید مثبت .
ولی خیلی سفت و سخته و در حال انکاره . و اگه راضی به درمان نشه باید سراغ گزینه بعدی بریم یعنی طلاق.
فعلا باید در موردش خیلی فکر کنم و نیاز به بالا و پایین شدن زیاد داره.
۲: بهار رو از مدرسه بیرون آوردم ، چون اوضاع روحیش و رفتاریش داشت بدتر میشد. و باید فکر اساسی در موردش انجام بدم و یه مشاور حاذق دیگه ای بهم معرفی شد و طی جلسه گذشته به این نتیجه رسیدیم که بهار باید دو کلاس مهارتی ثبت نام کنه و بقیه پروسه ای که باید طی کنیم.
۳: و خودم که در حال امتحانات ترم هستم و نمیدونم چطور دارم میخونم و برا امتحانا آماده میشم.
فردا امتحان دارم و الان با فکری درگیر و ذهنی آشفته شروع به خوندن کنم.
چقدر زندگیم گیر تو گیر شده .
- ۰۲/۰۹/۲۰
سلام عزیزم.امیدوارم خدا بهترین ها رو نصیبت کنه و هر چی برای خودت و بچههات خیره، قسمتت بشه.