یادداشت ۲۹
دیروز نوبت مشاوره داشتیم ،جلسه دوم.
اصلا خوب نبود ،از دیروز تا حالا تو فکرم باورم نمیشد این حرفهای سین باشه.
به دکتر میگفت: خانومم خیلی تنبل به من صبحونه و شام نمیده، لباسهامو نمیشوره.
خونوادش هم اعتراف کردن که تنبل ، غذا بلد نبود درست کنه خودم یادش دادم. و....
مثل برق گرفته ها شده بودم ،این همسر منه که همچین حرفایی داره میزنه.
دوران مجردی مادرم خونه نبود و خونه رو دست من میچرخید. حتی چند فامیل دور که اومده بودن بهمون سر بزنن وقتی طرز رفتار ، کار کردن و میهمون داری منو میدیدن، همونجا منو از پدرم خواستگاری میکردن.
ولی وقتی همه حرفاشو زد گفت : من با همکارام هم همین مشکل رو دارم ، به اونام میگم تنبل ، اونا هم ازم فرارین چون همه تنبلن.
به برادرکوچیکه میگم : گناه داره اوضاعش روبه راه نیست خیلی.
داداشم میگه : تو گناه داری که گرفتار شدی.
فردا شب قراره بیاد خونه ، کاش میشد کلی بشینیم با هم صحبت کنیم.
- ۰۲/۰۸/۲۹
سین روان نرمال و سالمی نداره.درسته که اکثر ما آدمها تا حدی با بعضی ناراحتیهای روانی درگیریم ولی این قضیه شدت و ضعف داره و بعضیها روانشون به شدت بیمار و مریضه.وقتی تو کامنت قبل بهت گفتم به حرفها و ایرادهاش بیاعتنایی کن منظورم همینجور مواقعه،میدونم بیاعتنا بودن به همچین حرفهایی کار راحتی نیست.فکر میکنی در حقت بیانصافی شده چون تنبل نیستی و انتظار شنیدن این حرفهای غیرمنصفانه رو نداری اما اینو یادت بمونه که اون آدم از بیمار بودنشه که اینها رو میگه.
به نظرم از فردا کمتر از قبل برای نظافت و جمع و جور کردن خونه وقت بذار.بازم میگم،ایراد از تو نیست که هی بخوای به خودت فشار بیاری و بیشتر نظافت کنی.تو هر چقدرم مرتب و منظم و خونهدار باشی،اون باز ایراد پیدا میکنه.مشکل از جای دیگهست.وقت بذار برای ورزش و سلامتی جسمت،برای بازی کردن با بچههات،برای کارهایی که ازشون لذت میبری.