یادداشت ۳۱
سلام به دوستای خوب مجازیم ،خیلی خوشحالم که اینجا دوستای خوبی پیدا کردم و از راهنمایی هاشون استفاده میکنم.
سین دیگه بیخیال جلسات مشاوره شده و این هفته تنهایی جلسه رفتم.
فعلا یه شرح حالی نوشته شده و جهت بررسی مطمئن تر به روانپزشک دیگه ای ارجاع داده شدیم . و هنوز موفق نشدم سین رو راضی کنم چون تأکید داره من خوبم و دیگران مشکل دارن.
سین دچار کمالگرایی افراطی شدییید هم هست.
به قول مشاور خودش رو خدایی میبینه بدون ایراد و دیگران بنده و پر از عیب هستن. نتیجه اش این میشه که یا دیگران باید بیان و به من برسن یا اینکه باید بزنیم تو سرشون که برن ته زمین . یعنی دیگران مثل میخ میمونن و باید مثل چکش بزنیم تو سرشون که برن ته زمین. چطور؟ با تحقیر ،سرزنش ،عیب جویی و...
و اینکه منو فقط به چشم کنیز و برده نگاه میکنه، بشور بساب ،بپز ، و بچه داریتو بکن. و خواسته ای هم نداشته باشم
و ....
پیشنهاد مشاور فعلا تا این جای کار این بود :
از اینکه درسمو شروع کردم و برای هدفهام میجنگم ،عالی بود. و باید در آینده به فکر کار کردن باشم .
گفت طی این چند جلسه فهمیدم آدم جسوری هستین .و این نقطه ی موفق شدنتونه.
و اینکه سین هر چی گفت از تحقیر و.... نشنو و حالتو خراب نکن.
زندگی تو مثل دریای آرومی نیست ، مثل دریای طوفانی و سخته ،که باید از این موج های سخت عبور کنی و طی این مسیر شاید سین هم ناچار به پذیرش تغییر شد، چون سین اونقدر سفت و سخت هست که نمیخواد چیزی رو تغییر بده و اگه مشکلی روببینه از خودشه انکار میکنه.در کل همیشه در حال انکار هستش.
بخاطر اینکه خیلی جاها کوتاه اومدی ، گذشت کردی و ساختی ، سین فکر میکنه مادرشی و همیشه میتونه با قهر و لجبازی و بقیه موارد به هدفهاش برسه ولی از این به بعد تو معشوقه میشی و نیازی نیست از همه ی حق ها و .. بگذری ،اگه جایی لازمه نگذر و نبخش و...
و واقعا این مسئله برام جالب بود ، همیشه آموزه های دینی و تعصبات گذشته رو جوری برای ما میگفتن و الان هم دارن میگن که زن باید ببخشه ،کوتاه بیاد و... این قدری که علماهای ما حدیث زن خوب بودن برا ما میخونن اگر برای مردها ، دوره ها ،حدیث ها و.... مرد خوب بودن میخوندن اوضاع خانواده ها و جامعه الان اینجور نبود.
دلیل قاطعی که باعث میشد من صبر کنم،گذشت داشته باشم تو زندگی همین افکاری بود که تو دانشگاه،جلسات ،کتابها و .... به خورد من رفته بود. و نتیجه اش این همیشه یک زن ذلیل که باید خودت نادیده گرفته بشی بخاطر مرد.
والان به تمام این افکاری که به خوردم دادن پایان میدم. واقعا دین ما رو چقدر بد به خوردمون دادن و میدن ،یه جوری که همه رو از همه چی دلزده میکنن.
سخن از کجا به کجا کشید 🤕😅.
- ۰۲/۰۹/۱۴
سلام عزیزم.امیدوارم حالت خیلی خوب باشه.
شجاعتتو تحسین میکنم.همینطور ادامه بده.ممکمنه چند وقت دیگه همسرت که این تغییر رویه و رفتار تو رو ببینه حس کنه که اینا همهش زیر سر روانشناسیه که میری پیشش و چون تبعا همچین تغییری به مذاقش خوش نمیاد مانعت بشه و نذاره دیگه بری.ولی تو هر جور که شده جلساتتو ادامه بده.مردهای سمی از آگاه شدن زنشون خیلی میترسن چون میدونن دیگه به راحتی نمیشه بهشون زور گفت و تو سرشون زد و تحقیرشون کرد.
حتما حتما خودت رو در اولویت قرار بده.کتاب بخون،ورزش کن،ادامهتحصیل بده،برای بچههات مادر شادتری باش و باهاشون بازی کن.سعی کن یه مقداری همپسانداز برای خودت کنار بذاری.جنگِ تو در زندگی باید اینها باشه.دیگه حرف و متلک و کنایه مادرشوهر و خانواده شوهر و خود شوهر و اینا رو به صورت تمام و کمال نشنیده بگیر و به هیچ ورت نباشه.ازشون تأثیر نگیر.مراقب خودت باش.بوس بوس.