در مـن زنـی زنـدگـی مـی کنـد

در مـن زنـی زنـدگـی مـی کنـد

مـرا هـزار امیـد اسـت
و
هـر هـزار تـویـی

آخرین مطالب

یادداشت 28

جمعه, ۲۶ آبان ۱۴۰۲، ۱۲:۳۵ ق.ظ

فردا امتحان میان ترم دارم و الان میخوام بخونم ولی به شدت خسته ام هم روحی و هم جسمی

چند جلسه ای میشه که باشگاه هم نرفتم 

این مدت با سین مدام در حال بحث و دعوا بودیم. کوچکترین صحبت منجر به دادو فریاد و فحش میشه , همه همسایه ها فهمیدن دعوا داریم. اونقدر هم فحش و کلمات بد به کار میبره که خودم از خودم شرمنده میشم.همسایه ها که میفهمن دیکه آب میشم. روم نمیشه با هیچ کدومشون برخورد کنم.

 

خب به تبعش میزنه بیرون و من واقعا دست تنهام بدجور

پارسا مدام باید بغل باشه چون دوست داره اطراف رو نگاه کنه و دستهام درد گرفته از بغل کردنش

بهار آزاد که بریز و بپاش کنه و من بعد از بازی هاش و شبها با کوهی ریخت و پاش مواجهم.

خونه و آشپزی و.... هم بماند

امشب کلی گریه کردم

 

اینقدر همه چی داغونه که نمیشه چیزی رو درست کرد. سین اصلا نیست همش بیرونه و نمیاد خونه فقط برا خواب میاد و به بچه ها هم نگاه نمیکنه.

دست تنها دارم میگدرونم این روزای سخت و غمگین رو

سین همیشه تو روزای سخت , تو زمان هایی که واقعا بهش نیاز داشتم تو شرایطی که اشکم در میومد ,همیشه تنهام گذاشته.

هیچ وقت تکیه گاه و حامی خوبی نبود. روزای سختی که بهار رو به تنهایی بزرگ میکردم , روزای سخت بیمارستان , روزای بعد از زایمان و هر روزی که مشکلی بود تنهایی این بار رو میکشیدم.

و همین که اون روز سخت میگذشت و اوضاع آروم میبود سین هم میومد با چهره ی خوشحال

 

آآآه ........

 

 

  • دنیـا ..

نظرات  (۲)

جدا شو خلاص کن خودتو بابا.یه عمر یه مشت مزخرف و اراجیف خوندن تو گوشمون که زن باید صبور باشه،فداکار باشه،تحمل کنه..باورهای غلط و خضعبلی که فرو کردن تو مغزمون...

خوبی قضیه اینه که میگید برادرهاتون حمایتتون میکنن و این خیلی خوبه.جوونی و انرژی و عمرتو به پای این آدم چرا حروم میکنی؟

خانواده‌ش هم میترسن از اینکه جدا بشید چون میدونم بعدش وبال گردن خودشون میشه وگرنه دلشون برای تو نمیسوزه.شوهر منم این مدلی بود با این تفاوت که ما بچه نداشتیم.با اردنگی از زندگیم پرتش کردم و الان خیلی خیلی از تصمیم و اقدامم راضی و خوشحالم.حتی یک درصد هم پشیمون نیستم.ولش کن عوضی رو.قرار نیست تا آخر عمرت به خاطر یه انتخاب اشتباه بسوزی. 

پاسخ:
آره واقعا چقدر در حقمون ظلم کردن با این افکارهایی که به گوشمون خوندن.انگار زن آدم نیست و حق زندگی کردن نداره.
چه کار خوبی کردین ،خودتونو راحت کردین. من اگه بچه نداشتم حتما این کار رو میکردم ولی با دو بچه خیلی سخته. بهار هم که شرایطش فرق داره و نیاز به چند عمل داره و خرج عمل هاش هم بالاست.فقط به خاطر بچه ها دارم تحمل میکنم. 

درکت میکنم.حالا که مجبوری باهاش زندگی کنی لااقل سعی کن به حرفهاش خیلی اعتنا نکنی.دوای درد این مدل آدمها بی‌اعتنایی به خواسته‌ها و توقعات نامعقولشونه.مثلا وقتی بهت میگه تنبل یا از بی‌نظمی خونه شاکی میشه انگار تو نمیشنوی،سعی نکن قانعش کنی که تو تنبل نیستی،وارد بازی روانی کثیفش نشو.اینجور آدمها هر چی بیشتر تلاش میکنی راضیشون کنی و طبق میلشون رفتار کنی بیشتر میان جلو و متوقع‌تر میشن.کسی که دو تا بچه کوچیک داره خیلی طبیعیه که همیشه خونه‌ش بهم ریخته و آشفته باشه.اونه که انتظاراتش غیرمنطقیه.

سعی کن از اون قالب زن خوب و مطیع بیای بیرون.چهارچوبهای اخلاقی خودتو داشته باش،ولی تو اون قالب و تعریف زن خوب و حرف گوش کن گیر نکن.

پاسخ:
ممنون چه توصیه های عالی
آره همینطوره ,متوقع تر میشن.
جالب تر اینکه سرکارش هم با همکاراش درگیره و به اونام میگه تنبل و اونام از رفتاراش اذیتن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">