یادداشت ۱۸
چهارشنبه, ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۳۹ ب.ظ
امیدوارم که این مریضی ها و دکتر رفتن ها دیگه از این خونه رخت بربنده.
امروز نوبت بهار بود که سرم لازم شد از شدت تب و بدن درد و سرماخوردگی.
امروز کلی حالم خوب بود خدا رو شکر ، پس درنگ نکردم و یه دست و رویی به خونه و زندگی کشیدم .از مرتب کردن خونه و زندگیم واقعا لذت میبرم.
خونه کامل مرتب و انتظار یه شروع خوب از زندگی رو میکشه.
دوست داشتم امشب برنامه ریزیمو شروع کنم و همه کارهای عقب افتاده و کارهای آیندمو کامل بنویسم، ولی پارسا بدجور بی قراری میکنه و امکان تمرکز باقی نذاشته.
با سین هم تو قیافه ام ، برا اولین باره من برای آشتی پا پیش نمیذارم ،ببینم میتونه آشتی کنه. از بس با خنده و زیر سبیلی همه چی رو نادیده میگرفتم ، انتظار داره اینبار هم مثل بقیه موارد باشه. بخدا ناز کشیدن هم بلد نیست.اَه
- ۰۲/۰۷/۲۶