در مـن زنـی زنـدگـی مـی کنـد

در مـن زنـی زنـدگـی مـی کنـد

مـرا هـزار امیـد اسـت
و
هـر هـزار تـویـی

آخرین مطالب

یادداشت ۱۵

دوشنبه, ۲۴ مهر ۱۴۰۲، ۰۸:۵۳ ق.ظ

نظر یکی از مخاطبین وبلاگ رو جواب میدم شاید سوال شما دوستان هم باشه.

 

 

سلام

 

جسارتا با خودم خیلی کلنجار رفتم که این حرفها رو بزنم یا نزنم, البته اگه فکر میکنین تو این مقطع ظرفیت یا حوصله انتقاد رو ندارید لطفا ادامه رو نخونین:

 

1- تو چند تا مطلبتون خوندم که از دست همسرتون به خاطر مواردی ناراحتین و حسابش نمیکنین و اهمیتی براتون نداره و ... حالا به هر دلیلی, خب چرا توقع دارید که شما براش اهمیت داشته باشین و به حرفاتون گوش بده؟؟

 

2- ظاهرا دعوایی شده که برداشت من این بود که خودتون رو هم مقصر  میدونین, وقتی شما مقصر کاری بودین چرا تبعات اون دعوایی که یه جورایی مرد رو تو اون خونه دلسرد و پشیمون میکنه رو نمیپذیرید

 

3- اگه اجازه بدین صادق باشیم, پدر و مادرتون یه همچون برخوردهایی زمان ازدواجتون کردن, چرا توقع دارید همسرتون الان شما رو حلوا حلوا کنه, فکر نمیکنین شما هم تصمیمات و رفتار اشتباهی داشتین که باعث این برخودهای همسرتون شده؟؟ حالا یا رفتار اشتباه یا بدون سیاست 

 

4- همه چی تموم بودن خودتون از نظر خودتون شاید درست باشه ولی باید به چشم بیاد, شما کارایی میکنین که از نظر خودتون فکر میکنین کافیه ولی از نظر همسرتون اینطور نیست, اگه به زرنگی و تنبلی حساسه سعی کنین مصادیق زرنگی رو جلوش و تو چشمش بیارید ...

قطعا همسرتون تو مقام مقایسه علنی و غیر علنی داره اشتباه میکنه, قطعا وقتی میبینه به چیزی حساسید شاید داره باهاتون لجبازی میکنه و شاید هم اینجوری میخواد نظر شما رو به سمت خودش جلب کنه و ... خیلی کارهای اشتباهی که اهداف اشتباهی ندارن ولی شما زن این خونه این, شما مادر این خانواده این, مادر و زن قدرتمند ترین و تاثیر گذار ترین موجود و عامل یه خانواده است از قدرت هاتون درست استفاده کنین و مثل مادرتون فقط غر نزنین, عمل کنین.

 

 

بازم اگه صراحتم بیش از حد بود واقعا معذرت میخوام ولی صداقت شما تو بیان مشکلات و معضلات به من این جسارت رو داد که کمی صریح تر باشم

 

بازم ببخشید ان شالله زندگیتون هر روز گرم و گرم و گرم و رضایبت بخش تر از روز قبل باشه.

 

جواب:

سلام

ممنون بابت نظرتون و وقتی که گذاشتین.

۱: خب تو ۸ سال برام اهمیت داشت ، خیلی حسابش میکردم .حرف اول زندگیمو میزد ولی ۸ سال خیلی زمان زیادیه که بزاری پای زندگی و همسرت همچنان لجباز و... باشه. دیگه از یه جایی به بعد قید همه چی رو میزنی. من ۲۳ سالم بود ازدواج کردم پر از زندگی و شور و عاشق بودن ولی همون موقع بدترین آسیب رو به من زد ، با زن فامیل خودش که دوستم بود ، ارتباط گرفت ، اذیتش کرد.واقعا منو تو فامیل خودشون داغون کرد.ولی بازم بخاطر عشق و دوست داشتنم موندم و ادامه دادم بدون غر زدن ، بدون حرفی ، با بدرقه کردنش به سرکار و پیشواز رفتنش. با کنارش بودن تا افسردگی رو طی کنه. چون زن فامیلشون  تو فامیل لو داد که فلانی مزاحمم میشه و آبروشو برد ولی کنارش موندم.


۲: آره خودمو مقصر می‌دونم ،چون تو ۸ سال بهش نگفتم بالای چشمت ابروس. چون سکوت میکردم ،هیچ وقت کوچکترین حرفی بهش نزدم که برنجه . ولی هر حرفی رو شنیدم. و بخاطر اینکه اولین بار بود حرف زدم حس عذاب وجدان داشتم. و گر نه اگه از اول آدم حرف بزنه مگه میشه خودشو مقصر بدونه؟

ولی پشیمونم چرا این همه سال حرف نزدم.

شاید باور نکنید ولی من جزو افرادی بودم که راحت صحبت میکردم ، دایره لغاتم بالا بود تو دانشگاه مجری برنامه ها بودم ،ولی به جایی منو رسونده که دیروز برای دکتر میخواستم شرایط بهار رو توضیح بدم لغت نداشتم ،ده دقیقه فکر میکردم و یه کلمه میگفتم. از بس اعتماد بنفس مو با تحقیر و توهین و سرزنش تو این ۸ سال ازم گرفت. همه ی ارتباطات فامیل رو با رفتارهای زنندش ازم گرفت.

۳: زمان ازدواج ظلمی که خانواده ام بهم کردن این بود که باید بین چند نفر همزمان یه نفر رو برا زندگی انتخاب میکردم. من خواستگار زیاد داشتم و پدر و مادرم اذیت میشدن ،چون از فامیل هم بودن نمیتونستن جواب منفی بدن و منو مجبور به انتخاب کردن. پدرم می‌گفت پسر عموم ، عمه ام یه چی میگفت ،مادرم یه چی و... من به سین جواب منفی دادم چند بار ،چون واقعا همون موقع هم از رفتارش تا حدودی خوشم نمیومد ولی برای بار آخر چنان تو منگنه قرار گرفتم که مجبور به انتخاب شدم. و پدرم مخالف بود و هیچ پشتیبانی از من نکرد.

من نمیگم حلوا حلوا کنه ولی میگم این حق رو دارم که مشکلاتمونو با صحبت حل کنیم با گفتگو حل کنیم یا نه؟ واقعا این سالها شاید به اندازه انگشتان دست ما گفتگو کردیم ، همش رو هر مسئله ای قهر و لجبازی میکرد و منم مجبور میشدم کوتاه بیام و هیچ وقت مسئله ای برام روشن نشده و حل نشده ، همش تلنبار شده س.


۴ : اول ازدواج میگفت : آشپزی بلد نیستی و همش غر میزد ، هر چند که این خصلت بر گفته خانواده و فامیل همش همراهش بود. من اینقدر کلاس رفتم ،این قدر تلاش کردم به مدت چند سال تا دیگه رو غذا بهم غر نزنه، این قدر اذیت و دلشکسته شدم تا بالاخره غر زدن های غذا کم شد و جالب اینه که هر کی میومد خونمون و از دست پختم میخورد میگفت چه غذاهات خوشمزه س.


تو بارداری من تا حدودیش استراحت مطلق بودم و سخت بود کار کردن برام. و با این وجود زوم کرد رو تنبلی من ، انتظار داشت تو اون شرایط همه چی عالی باشه. خب واقعا نمیشد.

بعد از تولد پارسا من سزارین شدم و ۴۰ روز درد داشتم و حالم خوب نبود ولی پیله کرد رو تنبلی

من یه کلاس نظم شرکت کرده بودم ، مو به مو اجرا میکردم ،خونه و زندگی با شرایط سختی که داشتم رو عالی کردم ولی نمی دید. 

جالبتر این که هر کی میومد خونمون همیشه می‌گفت چه مرتب و تمیزی گ.

واقعا سین اینجور تو هر مرحله از زندگی یه چی پیدا می‌کنه و گیر میده ،اینقدر بهت گیر میده و اشکت رو در میاره تا کامل له و له بشی. و گر نه مادر من هر وقت میاد خونمون میگه چقدر همه چی مرتبه.

تو یه آشپزخونه نیم متری با چند کابینت که بزور جا دادن ، من آشپزخونمو مرتب نگه میدارم.

تو یه خونه که یه کمد دیواری رختخواب داره ، من وسیله ای نمیذارم که پخش باشه. واقعا اینا قابل دیدن نیست؟ 

 

 

  • دنیـا ..

نظرات  (۱)

عزیزم شما وقت گذاشتی این همههههه جواب چه کسی رو هم دادی 😆

این بنده خدا جزو اون دسته از افرادی هست که تو جمعِ آدم‌های شبیه به خودش یا کوچیک‌تر و ساده که بوده چندبار بهش گفتن خیلی می‌فهمی ، جدی جدی فکر کرده که بعععله .

یادمه یه پست نوشته بودن که نمی‌دونم الان هست یا نه اما تقریبا اکثریت بچه‌های عاقل و اسم و رسم‌دار و فهمیده‌ای که تو بلاگ بودن ایشون رو آنفالو کردن و کلی تو قسمت نظرات بهش گفتن که اصلا تو جایگاه مشاوره دادن نیستن ایشون...

حالا ولی یه خوبی‌ای که دارن اینه که عزم و اراده خیلی قوی‌ای در نگه‌داشتن اون جهل مرکبشون دارن . به هرحال از جهت با اراده بودن خودش یه ویژگی محسوب میشه.

خلاصه که ، زن‌ستیز بودن از کلمه به کلمه این فرد می‌باره . هرچند پرستیژ مردِ مسلمان و مذهبی خودشون رو حفظ می‌کنن خب ! اما همه می‌دونیم که اسلام زن‌ستیز نیست.. 

 

میشه حقیقت‌های اسلام رو گفت و درست و گفت بدون این‌که برای زنی که به دلیل مریضی یا بارداری (که می‌تونه به خاطرش از شوهرش پول بگیره حتی !! ) تو خونه کار نمی‌کنه ، توهین‌آمیز یا تحقیر‌آمیز تلقی بشه.. که بعدش نخوایم بگیم منظورم شما نیستیاااا از نگاه مردا میخوام بگمممم ! 

 

یه مثال کوچیک بگم ؟ تو اسلام اصلا کار نکردن شما تو خونه تنبلی محسوب نمیشه . بلکه کار کردن شما لطف و محبتی هست که " اگر خواستید ، در صورت اختیار " می‌تونید انتخابش کنید . و هیچچچچ مردی حق نداره زنش رو چه با فشار حقیقی چه با فشار لفظی مجبور به انجام کارهای خونه کنه . و اگر این‌کار رو کرد ، فقط د فقط ، تکرار می‌کنم فقط و فقططط اون مرد مقصر هست و تمام .

حالا اما.. شوهر شما در این مورد از شما رضایت نداره؟ (رضایت نداشتن ایشون از منظر خدا این‌جا و در این مطلب اصلا اهمیت نداره راستش...) امااا ، شما بزرگوار و عاقل باش . شما رضایت ویژه خدا رو برای خودت بخر...  شما از جهت سازش ، جهت لطف ، به خاطر نگاهِ ویژه‌ی خدا ، با امام زمان معامله کن و کارای خونه‌ات رو تا جایی که می‌تونی خوب انجام بده که ان شاءالله اجرت با بی‌بی‌ام‌البنین باشه اون دنیا . ⚘

پاسخ:
جدا حوصلمو سر برد 😉😅🤣، ولی گفتم جواب بدم.

آره دقیقا زن ستیز ،یعنی از هر راهی استفاده میکرد که بگه مقصر زن هست.

عزیزم ممنون از پیام زیباتون.
شاید خیلی بد مفهوم و منظور رو رسوندم ،حقیقتش تا قبل از تولد پارسا اصلا خونه ام بی برنامه نبود و همه کارهامون انجام میدادم ، کما اینکه الان هم برگشتم به همون موقع های قبل.
همسر من کلا سر کار هم با همکارانش درگیری داره ،از نظر خودش همه تنبلن.واقعا نمیتونه غیر از خودش کسی رو تو کار کردن و زرنگ بودن قبول کنه.
به من میگه تو برا خودت زرنگی ،اینکه به خونه و زندگی خودت برسی ،این اصلا زرنگ بودن نیست، زرنگی اینه کارهای خودتو انجام بدید و کارهای چند تا فامیل هم انجام بدید. باور بفرمایید این نظرشونه در مورد زرنگ بودن.
الان با این که مریضم و حسابی سرماخوردم ،ولی کامل با هر مشقت بود به همه کارهای خونه و غذا و بهار و پارسا رسیدم.
کلا همسرم در هر برهه ای از زندگی به یه مسئله ای پیله می‌کنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">