یادداشت ۱۱
۱: با نوشته هام فرق دارم.
چرا؟
اینجا راحت گله میکنم ، درد و دل میکنم ، غر میزنم و....
ولی واقعیت اینه که محکم تر از این حرفام. دردم رو به کسی نمیگم ، با مشکلات دست و پنجه نرم میکنم شدیداً.
مادرم از اون دسته آدماس که خیلی غر میزنه ،به زمین و زمان ، به زندگی ، به پدرم و... خودم که فکر میکنم بی جهت غر میزنه، چون یه زندگی معمولی مثل بقیه داره . ولی خودش همیشه از چیزی که هست ناراضیه. پول زیاد ،رفاه ، همسر فوق العاده ، زندگی آنچنانی و... میخواد.
همیشه بهش میگم : تو همه زندگی ها مشکل هست ، سختی هست و... میگه: همسرت فوق العاده س ،هنوز سختی نچشیدی از این حرفا میزنی.
من هیچ وقت مشکلاتمو جایی نگفتم و نمیگم.
مادرم خبر نداره با سین چه سختی هایی که نکشیدم. از هر مدلش.
سخت ترینش برای یک زن اینه که تو اوج جوانی و شادابی و زیبایی ببینه همسرش به یک زن غریبه....
خب آدم بدجور درد میکشه و میشکنه. همیشه از خودش میپرسه چی کم گذاشتم؟ چرا بعد یه سال از ازدواج؟ چرا در اوج این که همیشه فکر میکردم خوشبخت ترین زنم باید همچین اتفاقی بیفته؟
وقتی بهار ۶ ماهه بدنیا اومد ، روزهای خیییلی سختی رو میگذروندم و در کنارش اتفاقات بدتری هم بود که از دو طرف این فشارها رو تحمل میکردم و دم نمیزدم.
آه...آااه
حتی خود پدر و مادرم هم اذیتم کردن. دوران ازدواج و جهیزیه منو به بدترین شکل فرستادن سر خونه زندگیم.
چون با پسر عموم ازدواج نکردم ،پدرم هیچ وسیله ای برام نخرید و یه مشت وسایل ساده قسطی خریدم برا شروع زندگی.
و هنوز بعد از ۸ سال زندگی مشترک خیلی از وسایل رو ندارم یا دو سالی هست که خریدم.
در کل از همه جوانب یه آزمون سخت خدا پیش روم گذاشت. پدر و مادر ، ازدواج ، همسر ، بچه
و هنوز محکم و مقتدر زندگی میکنم و دم نمیزنم.
🤕😑🤦
۲: سین هنوز نیومده ، پارسا مریضه و بیقراری میکنه. بهار فردا باید بره مدرسه ولی هنوز سبد وسیله هاشو تحویل معلم ندادم و فردا حتما باید ببرم.
تو ذهنم دارم مدام برنامه ریزی فردا رو چک میکنم که چیزی از قلم نندازم.
نون و پنیر بزارم برا بهار ، فقط یه نصفه نون داریم. میوه تموم شده ...اسنپ بگیرم ،پارسا رو خوب بپوشونم ،سر راه برا بهار کیک و شیر بگیرم برا میان وعده .
کاش بهار بد قلقی نکنه و راحت بمونه که بتونم زود برگردم.
ته دلم حس غریبی میکنم و نبود سین رو خیلی حس میکنم.
حدیث کسا رو پلی کردم ، و توسل کردم که بهار به خوبی این روزها رو بگذرونه، ته دلم نگرانی عجیبی شور میزنه براش ، برای آینده ای نامعلوم و مبهم از لحاظ سلامتی.
- ۰۲/۰۷/۰۳
خدا قوت شما🌻
بهار دختر قویایه، چون مادری قوی داره👌🏼